جدول جو
جدول جو

معنی ترک پت - جستجوی لغت در جدول جو

ترک پت
گوشت قورمه ی نیم پخته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی ساز بادی فلزی همانند شیپور که به وسیلۀ سه سوپاپ تعبیه شده در آن می توان نت های مختلف را اجرا کرد
فرهنگ فارسی عمید
(پْری / پِ پِ)
شعبه ای از رود دنیپر که از مردابهای پینسک میگذرد و 810 هزار گز طول دارد
لغت نامه دهخدا
(اَ پَ)
ارگپد. رجوع به ارگبد و ارگ پات و ارجبذ شود
لغت نامه دهخدا
(تُ کِ)
در تداول عوام زمانی کوتاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : یک تک پا رفتم بدیدن فلان. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(رُ پِ)
شیپور. سازی است بادی که در قدیم از شاخ گاو و دیگر حیوانات میساختند و در معابد و کنیسه ها و شکارگاهها و میدانهای جنگ از آن استفاده میکردند. سپس آنرا از فلز ساخته. و بر دو گونه است یکی مخصوص سوار نظام و نظامیان و شکارچیان و دیگری که دارای اجزاء و ترکیبات مفصل تری است مخصوص نوازندگان موسیقی است. این سازها عموماً دارای صدای بلند و مهیج است
لغت نامه دهخدا
(تُ رِ)
جمع واژۀ ترکه. (ناظم الاطباء) : سلطان مثال داد تا ترکات او به پسر او، امیر ابوحفص سپردند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی کتاب خانه سازمان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترک لذت
تصویر ترک لذت
ریو جام هم آوای نیکنام
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی فرنای یکی از سازهای بادی مسی و آن قسمی شیپور است که در قدیم آنرا از شاخ حیوانات میساختند. این ساز همیشه در معابد یهودان مورد استفاده بوده و امروز هم در کنیسه ها از آن استفاده میکنند. ترومیت فلزی را یونانیان اختراع کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تک پا
تصویر تک پا
زمانی کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترومپت
تصویر ترومپت
((تِ رُ پِ))
یکی از سازهای بادی شبیه سرنا و شیپور
فرهنگ فارسی معین
محکم پیچیدن طناب
فرهنگ گویش مازندرانی
دهان، لب، اطراف دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
پهنای دهنه ی تبر
فرهنگ گویش مازندرانی
هر چیز تنک با فاصله محصول غیرمتراکم
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در کلاردشت شهرستان چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
کج و ماوج، حرف بی منطق
فرهنگ گویش مازندرانی
زخمی که بر اثر تماس زیاد دست و پا با گل پدید آید، زراعتی
فرهنگ گویش مازندرانی
پلی که از تنه ی درخت ساخته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
یوغی که برای شخم زدن برگردن گاو نر قرار گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهی در شهرستان نور
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش و جهش ماهی در هنگام جان کندن در خشکی
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی بد
فرهنگ گویش مازندرانی
کج و معوج، به آدمی که اندام نارسا داشته باشد گفته می شود
فرهنگ گویش مازندرانی